دل نوشته
سر مستم از امدن پاییز فصل قدم زدن بر روی برگهای خزان زده .بیاییم غمهامون بر روی برگها بنو یسیم تا باد پاییزی با خودش ببرد به دوردستهاواجازه دهیم باران پاییز خیسمان کند دیگر کافی است بی ابی وگرمایی نفس گیر تابستان ..جیره تابستان یه اتمام رسید پس گوش بسپاریم به موسیقی زیبایی برگها فصل مهر ومهربانی بر همه مبارک ...
نویسنده :
سولماز
23:19
شهریور نامه
سلام بچه ها باید بگم ابن ماه اتفاقهای خییلی خوبی افتاد وما چندروزی رفتیم شمال بعد هم خونه خاله رویا بودیم و چند تا از دوستان وبلاکی را دیدیم که خییلی خوش گذشت یک شب رفتیم خونه خاله مریم وهلن وبعدهم خونه مامانم وخاله مریم ودنیز وبهادر امدن خونه امون با عمو بابک از بوشهر وهفته اخرهم رفتیم تبریز و از اون جا هم ماکو وکشت وگذاردر اطراف تبریز وشما هم خوشحال بودید که در کنار عماد وبسنای گلم بودید وچه خوب میزبانهایی بودن وسما هر کار خواستید کردید با وسابلشون راستی اموزشگاهتونم عوض کردم واز اون محیط سرد وخشک اموزشگاه اتیه سازان اوردمتون به یک محیط ازادتر وشادتر ارشایی مامان کم کم داشتی ناخن می خوردی ار وقتی از اونجا امدی بیرون خییلی ک...
نویسنده :
سولماز
23:04
چند عکس
هوررررا
سلام بالاخره تمام نظرات را پاسخ دادم واز شرمندگی تمام دوستان عزیزم در امدم ...
نویسنده :
سولماز
1:20
دل نوشته
در این روزها مسافری دارد نم نمک می آیید مسافری از دیار رنگها مسافری از جنس سرماودختر افتاب لنگ لنگان چادربه سر اماده سفر می شود وخسته به اغوش مادرش افتاب بازمی گردد با رفتن دختر گرما .فصل ابدوغ خیار واب تنی وبستنی بخی خوردن فصل برگ توت پبله پروانه هم به پایان می رسد آری این روزها تعامل روزهای گرم وسرد است . انگاردختر افتاب نیز خسته است نیاز به استراحت دارد که این سان تسلیم شده وپاییز جوان ومغرور هو هو کشان از دور دست ها کم کم هویدا می شود تابستان خودرا چگونه گذراندید اولین انشایی زنگ شیرین انشا بود در سالیان مدر سه ودراین روزها دوست دارم پرسه زدن در خیابانها ومراکز خرید شهرم راوبه یاد میاورم ش...
نویسنده :
سولماز
21:35